اصل حاکمیت اراده یکی از اصول مهم فلسفی است که از قرنها پیش مورد توجه فیلسوفان و حقوق دانها بوده و مبنای نظریه تعهدات به شمار میآمده است. با در نظرداشت اهمیت و جایگاه این اصل در بخش قراردادها سوالی که مطرح میشود این است که آیا اصل مزبور مورد پذیرش نظام حقوقی ایران و افغانستان هست و برخورد دو نظام در مورد آثار و قلمروی این اصل مهم چگونه است؟ این پژوهش به شیوه توصیفی_ تحلیلی به دنبال یافتن پاسخ به این سوال است تا جایگاه اصل حاکمیت اراده حدود و آثار آن را در نظامهای مزبور با روش کتابخانهی مورد بررسی قرار دهد. قانونگذار ایران به صراحت اصل حاکمیت اراده را پذیرفته که ماده 10 ق.م حاوی این مطلب است. اما قانونگذار افغانستان به صراحت این اصل را بیان نکرده تنها به آثار و حدود آن پرداخته است که این خود بیانگر پذرش اصل حاکمیت اراده است؛ علاوه بر این در زمینه ی آثار اصل موصوف میان دو نظام ایران و افغانستان افتراقاتی مشهود است( مانند اصل آزادی انتخاب نوع قرارداد، اصل قابلیت استناد به قرارداد و اصل آزادی انتخاب طرف قرارداد) که در نظام حقوقی ایران پذیرفته شده است بخلاف نظام حقوقی افغانستان) اما در زمینه ی محدوده و قلمروی این اصل هر دو نظام حقوقی با هم اشتراک کامل دارند. واژهگان کلیدی: اصل حاکمیت اراده، آثار اصل حاکمیت اراده، قانون، نظم عمومی، اخلاق حسنه.