نقش عقل دراستنباط احکام ازدیدگاه مذهب احناف

نوع مقاله : مقاله پژوهشی انجمنی

چکیده

ازآنجائیکه خرَد ورزی بشر چراغ علم ومعرفت را درهمه حوزه ها روز به روز درخشنده­تر­وتابنده ترمی نماید وایجاب می کند تا درشرایط کنونی رشد روز افزون عقلانیت جایگاه عقل درپرتو احکام مورد توجه همه جانبه صورت گیرد، لذا برخودم لازم دانستم تانقش عقل دراستنباط احکام ازدیدگاه مذهب احناف رامورد برسی قراردهم .پژوهشگر در این مقاله میخواهد بداند که آیا عقل دراستنباط احکام ازدیدگاه مذهب احناف نقش دارد یاخیر؟ وتوانائی  وکارائی عقل، ‌‌درفهم احکام شرع، را بصورت فراخ وگسترده مورد بررسی قرار داده، تابه وضاحت ثابت نماید که بدون یاری جُستن از رهنمائی های عقل نمی توان به حقیقت شریعت الهی رسید.عقل در استنباط احکام شرعی دو نقش «استقلالی وغیراستقلالی» دارد، به اعتبار نقش استقلالی درکنار کتاب وسنت واجماع منبعی مستقل میباشد و به لحاظ کاربرد غیر استقلالی ابزار استنباط احکام از سایر منابع شمرده میشود.عقل نزد علماء شیعه کاربرد استقلالی داشته وبعنوان سومین منبع مُستنبط احکام شرع محسوب میشود. اماعقل نزد علماء احناف کاربرد استقلالی نداشته لذا منبع محسوب نگردیده وحُجّت نیست، بلکه ابزار فهم، کاشِفْ ومُظهِر احکام شرع محسوب میشود؛ نه مُثبِت ومُستنبِط ویابه عبارت دیگرعقل ابزار تفسیر احکام است نه منبع ومصادر احکام شرع.
 
 
 

کلیدواژه‌ها


یکی ازمباحث مهم وقابل بحث که سالهاست دل مشغولی بسیاری ازاهل فکر وقلم بشرمعاصر، اندیشه کاوش وگفت وگو درباره نسبت میان آموزهای وحیانی با نیازهای انسانی و دست آورد های علمی وعقلی بشراست. به رغم کاستی های عقل آدمی نسبت به آموزه های صریح الهی عقل ازنخستین مخلوقات معنوی است که آفرینش سعادت وشقاوت آدمی درگرو رشد وشکوفائی اوست.یقین است که این همه برافراشتگی های کاخ علم مرهون تلاش وتوانائی های عقل است واساساً خرد وخرد ورزیست که  به ارمغان معنویت می شگفت وخورشید علم ومعرفت انسانیت را می تاباند.یکی ازدغدغه های اساسی بشرمخصوصاً مسلمانان این است که باید تلاش کرد تا جایگاه راستین عقل ونقش آنرا در آموزه های دینی مشخص کرد زیراکه نه بریده از عقل ونه بریده باعقل  توان معرفت دردست خواهدآمد.لذا ازمزایای تحقیق حقیر باذهن قاصرم به این نتیجه رسیدم که جایگاه ونقش عقل طبق مذهب احناف متکی برغیراستقلالی بودن آن است یعنی  عقل بطور مستقل نمیتواند منبع واقع شود بلکه درکنار کتاب وسنت نقش برازنده وارزنده ای دارد.ایجاب میکند درشرایط کنونی که انسان بابکارگیری عقلش درامور دنیوی فرا زمینی شده است تاجایگاه،­­ نقش وقلمرو عقل را در ابعاد گوناگون بررسی وواکاویی نمود واین پژوهشگر بدنبال آن است تاپاره ای از نتایج به دست آمده درزمینه نقش عقل دراستنباط احکام ازدیدگاه مذهب احناف را جمع بندی نموده تا باشد که بیشترمصدر خدمت برای همنوعان خودگردد.منظور از تحقیق این موضوع این بود که باوصف اینکه امروزه در واژه شکافی عقل وعقلانیت درحوزه علمی وعملی جای بسا تقدیرشدنیست اما درپیوند نقش عقل دراستنباط احکام ازدیدگاه مذهب احناف اصلا توجه صورت نگرفته ویا هم اگر توجه صورت گرفته به نُدرَت دراین زمینه کارشده است بدین ملحوظ وبخاطر اینکه  خدمت اندک وناچیزی باقلم کُندم برای همنوعان خودم باشد به برسی و واکاوی  مسئله­ای مورد نظرکه نیاز فعلی مذهبیان است اهمیت وضرورت موضوع منتخبه درشرایط کنونی را می رساند. بدین منظور قبل از پرداختن به اصل بحث چند پرسش مطرح می شود که قرار ذیل اند:

عقل دراستنباط احکام ازدیدگاه مذهب احناف چی نقشی دارد؟ سیرتاریخی عقل در استنباط احکام درمذهب احناف ازچه زمانی میباشد؟

آیا عقل حجیت دارد؟ آیا عقل در استنباط احکام کار برد دارد؟ آیا فقهائ احناف در استنباط احکام از عقل به مثابه ابزار استفاده می کنند؟ عقل در مفهوم گیری از ادله چه نقش دارد؟ هرگاه ادله با هم تغارض کنند در آن مقام عقل کاربرد دادر یا خیر؟ مقاله حاضر در صدد پاسخ گویی به سوالات فوق می باشد که به تفصل به آن پرداخته خواهد شد.

 

1 – مفهوم شناسی   

1 - 1عقل در لغت

براساس آنچه درقاموس های لغت آمده است عقل از جهت لغوی درچندین معنا بکار رفته است یکی حبس، ضبط، منع وامساک ودیگری به معنای فهم ودرک وقتی عقل درباره انسان بکارمیرود به معنای کسی است که هوای نفس خویش را حبس کرده است[1]

به انسانیکه زبان خودرا محفوظ نگهدارد گفته میشودکه زبان خودرا عقال کرده است در لسان العرب آماده است که (( سمی العقل عقلا لانه یعقل صاحبه عن التورط فی المهالک  ای حبسه ))[2]

عقل معانی متعدد وگوناگونی دارد که مجال پرداختن بدانها دراین جا ممکن نیست معنای مرادما ازعقل همان تَدّبُر، حُسن فهم و ادراک  میباشد مثلا: گفته میشود «مافعلتُ هذا مذعقلتُ» یعنی از وقتیکه درک پیدا کردم فلان کار را انجام نداده ام[3] وهمچنان ذیل واژه عقل گفته اند که عقل؛ مشخصه­ای است که انسان به وسیله آن از سایر حیوانات ممتازمی شود[4]

 2-1-عقل درا صطلاح:

عقل درمعنای اصطلاحی به سبب تنوع کار کردهای عقل اصطلاحات متنوعی نیز درباره عقل بکار رفته است، بدین لحاظ نمیتوان معنای خاص اصطلاحی در عقل استفاده کرد. مثل عقل قدسی، عقل عاقبت اندیش، عقل عملی، عقل نظری و...

لذا تعریف اصطلاحیکه اندک ارتباطی به عنوان موضوع ما دارد عقل عاقبت اندیش است که دراینجاه یاد آورمیشویم.

عقل عاقبت اندیش : خداوند در وجود بشرنیروی نهاده است که انسان به کمک آن می تواند حقایق را بشناسد واز طریق معلومات، مجهولات را نیز برای خود معلوم وهویدا سازد وحق را از باطل، خیر را ازشر، منافع را ازمضار بازشناسی کند[5]

1-3- انواع عقل

عقل قدسی، عقل عاقبت اندیش، عقل عملی، عقل نظری، عقل فطری، عقل اکتسابی، عقل برهانی، عقل کلی، عقل جزئی، عقل تجربی، عقل باالقوه، عقل بالملکه، عقل باالفعل، عقل مستفاد، عقل فعال، عقل اول ، عقول طولی، عرضی و . . .

مفهوم استنباط

1-2- تعریف استنباط

 

استنباط در لغت از ریشه  «‌ نَبَطَ  » گرفته شده است نبط به آبِ گفته میشود که پس ازحفر چاه از قعرآن چاه میجوشد وبیرون می آید[6]

هنگامیکه گفته میشود استنباط کرد منظور این است که کننده چاه با تلاش آب را از زمین خارج کرد.

2-2- استنباط دراصطلاح نیز در بردارنده معنای لغوی خود است زیراکه فقیه با سعی وکوشش، احکام خداوندج را هم چون آب، ازمنابع استخراج میکند  وبه همین معنا است آیه شریفه «لَعَلِمَهُ الذین یستَنبِطُونَهُ... »[7]   روح اجتهاد استنباط وعمل مجتهد به دست آوردن احکام از قرآن وسنت است.

از این رو، واژه استنباط هم در تعریف علم اصول آورده شده است وهم در تعریف اجتهاد.

درتعریف علم اصول گفته شده است.

 علم اصول: فهو العلم باالقواعد والادلة الاجمالیة التی یتوصل بها ای استنباط الفقه.

به عبارت دیگرعلم اصول روش کشف واستنباط احکام شرعی است.

و در تعریف اجتهاد نیز گفته شده است اجتهاد درلغت به معنای بکار بستن تمام تلاش وسعی وتوان درانجام فعلی از افعال است ودر اصطلاح اصولیون اهل سنت مخصوصآ احناف اجتهاد به این معنی است که مجتهد تمام توان خود را درجستجوی علم به احکام شرعی به طریق استنباط به کار ببرد.[8]

باتوجه به معنای لغوی واصطلاحی آن ماهیت استنباط، تلاش نفس گیر برای یافتن احکام شرع است وحقیقت آن چیزی جز شناخت، کشف وتوضیح مقصود شارع نیست.

واژه استنباط فهماننده این نکته است که ازقبل منابع ومتونی وجود دارد همانگونه که پیش از استخراج آب زمینی وجود دارد. مجتهد باجستجو درمتون کتاب وسنت به دنبال کشف وبیرون کشیدن احکامی است چنانکه کننده چاه نیز چنین میکند.

مجتهد نمیتواند وحق ندارد که از پیش خود حکمی را ابداع کند بلکه باید باسعی وکوشش پرده ازاحکام بردارد.

بنابراین استنباط عبارت از مجموعه عملیاتیست که برای رسیدن به احکام انجام میشود، نه آفریدن احکام وشخص مستنبط واضع حکم نیست بلکه کاشف حکم میباشد.[9]

3-2 - احکام

احکام جمع حکم است حکم درلغت؛ دربردارنده معانی گوناگون مانند علم، فقه، وداوری براساس عدل می آید وهمچنان به معنای منع نیز به کار رفته است. وبه شخص سلطان نیز حاکم گفته میشود زیرا وظیفه او جلوگیری از ستم است ومعنای منع بیشتر صدق میکند بدلیل اینکه فقه وعلم هم مانع جهل هستند.

4-2-- حکم دراصطلاح نیز معانی خاصی دارد مرادما ازتعاریف همان حکم شرعی که شامل احکام تکلیفی ووضعی که به افعال مکلفین تعلق میگیرد میباشد. وحکم نزد اصولیین اهل سنت نفس خطاب الله ونزد فقهای اهل سنت اثر خطاب الله میباشد.[10]

ونزداصولیین حکم به نگاه منبع آن، قول خداوند، وبه نگاه متعلق آن، فعل مکلف است.

 

2 – تاریخچه بکارگیری عقل دراستنباط احکام باتأکید برمذهب احناف

ازدیدگاه اهل سنت دوران پیامبر دوره تأسیس وپایه گذاری فقه و وضع قواعد ومبادی آن ودوران عقلانیت گفته میشود  ودر دو منبع قرآن وسنت نخستین تشریع به شمارمیرود و امر دیگری رابعنوان منبع تشریع باور ندارند[11]

زیرا که پیامبر(ص) رشته پیوند بشر باخداوند(ج) است ودیگر دلیلی نیست تا بشر بخواهد باتلاش عقلانی به حکم شرع پی ببرد. با این همه اجتهاد پیامبر در آن زمان وجود داشته بعنوان نمونه  هرگاه مردم ازپیامبر درخواست مطلبی را میکردند پیامبر منتظروحی می­شدند وچنانچه که وحی فرود نمی آمد به نظرورفتارخود بامشوره صحابه عمل میکردند. حتی دربساموارد دچار خطامیشدند تااینکه خداوند ازطریق وحی پاسخ درست را تبیین میکرد[12]   بعنوان مثال درجنگ بدر پس از اسیر شدن مشرکان بدست مسلمانان پیامبر برای تصمیم گیری درباره آنها به ابوبکر صدیق  وعمر فاروق ( رضی الله عنهما )   مشورت کرد حضرت ابوبکر پیشنهاد عفو وگرفتن دیه را داد  با این باورکه شاید آنها مسلمان شوند واز سوی دیگر گرفتن دیه مایه نیرو مندی مجاهدین مسلمانان شود وحضرت عمرفاروق پیش نهاد قتل آنهارا داد با این نگاه که آنها مسلمان نمیشوند ومجدداً به ضد مسلمانان شمشیر می گیرند وقتل آنها مایه عظمت وشوکت اسلام میشود پیامبر در اندیشه فرو رفتند وبعداز مدتی به رأی حضرت ابوبکر عمل کردند که بعداً وحی نازل شد تا باید با اسیران به تندی برخورد کنید ( ماکان لنبی ان یکون له اسری حتی یثخن فی الارض تریدون عرض الدنیا والله یرید الآخرة والله عزیز حکیم )[13]  هیچ پیامبری را سزوار نیست که برای اخذ سربها از دشمنان اسیرانی بگیرد ،تادرزمین به طور کامل از آنان کشتارکند شما متاع دنیا را می حواهید، وخدا آخرت را می خواهد وخدا شکست نا پذیر وحکیم است اگرچه در تفسیر جلالین این آیه را  به آیه  (فَاِما مِنَّا بعدُ وإمّا فداء)[14]منسوخ اعلام کرده اند زیرا آنجا خداوند میفرماید اگرمی خواهید اسیران رامنت بگزارید وآزاد شان کنید ویا از ایشان فدیه وعوض بگیرید.

بهرصورت منظور این بود که اجتهاد وعقل گرائی از زمان خود پیامر بوده است  واین اجتهاد جنبه بشری پیامبردر امورحکومتی  واداره جامعه بوده  ودر ابتدا پیوند مستقیمی با وحی ندارد.

دوره صحابه (رض)

دوره صحابه (رض)  بعد  از روزگار رحلت پیامبر درحدیث نامه های اهل سنت سخن حضرت معاذ بن جبل راکه به یمن رفت وفرمود اگر امری را در کتاب الله وسنت رسول الله ندیدم به رأی خودعمل میکنم[15] ومسلماً منظور از رأی همان نظرکردن از راه چشم وعقل بوده که این خود نشان دهنده  سیرتاریخی دیرینه دربکارگیری عقل است.

اما منظور صحابه  از رأی  دست رسی بصورت عقلانی محض بدون بهره گیری از آموزه های شریعت نیست بلکه منظور ازرأی دست یافتن به مقصود شارع از میان نصوص است که از راه فهمیدن اسرار واهداف شریعت ودرک مصالح عامه امکان پذیراست.

اهل سنت مخصوصاً احناف بر این باور اند که شکوفایی عقل قابل تمجید است اما اساساً عقل مستقل نمیتواند مستنبط احکام شریعت گردد.[16]

3 – حُجّیت عقل درمذهب احناف

بخاطر وضاحت موضوع ناگزیریم تاکوتاه اشاره ای ازنگاه علماء اهل سنت دراین جاه بیان نموده وسپس به اصل موضوع بپردازیم.

نخست : مذهب معتزله وگروهی ازجعفریه:

ایشان معتقد اند که حُسن وقبُح افعال عقلی هستند وعقل توان معرفت حکم الله را درافعال مکلفین بنفسه وغیر واسطه رسول وکتاب دارد.

بناءً هرعملی راکه عقل از نفع حَسِین به بیند خداوند هم بدان حکم میکند وبرای انجام دهنده آن ثواب میدهد وهرعملی را ازضرر که انسان قبیح پندارد و آنرا ترک کند خداوند هم، آن عمل را واجب الترک دانسته وفاعل آنرا عذاب میکند.

بناءً همه انسانها اگرچه که هیچ رسول وشریعتی به ایشان نرسد براساس ارشاد عقل خویش مکلف اند تا درک حسن صدق، وفاء، امانت، وشکرنعمت را انجام دهند وقبح کذب، خیانت وکفرنعمت را ترک نمایند.

دوم : مذهب اشاعره :

ایشان می فرمایند که حسن وقبح افعال، شرعی هستند وبرای عقل مجالی نیست تا اینکه حکم خداوند را در افعال مکلفین بدون کتاب وپیامبردرک کند.

زیرا که بعضی ازعقول بعضی از افعال را قبیح وبعضی را حسین و زیبا مشاهده میکنند. لذا آنچه که شارع مقدس بدان امرکرده است مثل: ایمان،  نماز، روزه، زکواة وغیره حسن ونیک است  وآنچه راکه شارع مقدس نهی نموده است مثل: کفر، شرک ومحرمات قبیح می باشند.

انسان تا مادامیکه مورد خطاب شارع ازطریق خطاب یاکتاب قرارنگیرد مکلف به انجام یاترک فعلی  نبوده ومستحق پاداش وعذاب نمی باشد. مثال کسیکه درگوشه از عالم زندگی کند ودعوت هیچ رسولی به وی نرسد پس او نجات داده ازعذاب خداست.

ومثال اهل فترة: ایشان کسانی اند که بین فترت دو رسول زندگی کردند که هیچ رسول وپیامبری به ایشان نرسید ایشان مستحق هیچگونه ثواب وعقابی نیستند. به این معنا که عقل ایشان مکلفیت استنباط احکام شرع رابرایشان ندارد.به دلیل آیه ( وماکنامُعَذِبِینَ حتی نَبعثَ رَسُولا ) الاسراء آیه ۱۵

سوم : ابومنصور ماتریدی، أئمه احناف، برخی ازاصولیین وگروهی ازجعفریه: ایشان معتقد اند مبنی بر اینکه حسن وقبح هردوعقلی اند لکن توقف برشرع ندارند بلکه افعال را بنا برآثار وخواص شان عقل درک میکند وآنچه را که عقل سلیم حسن درک کند پس او حسن ونیک است وآنچه راکه عقل سلیم قبیح درک کند آن هم قبیح خواهد بود ولکن لازمه اش این نیست که به خاطر درک عقل ما، شارع آنرا حسین وقبیح پندارد زیرا که عقل ما دربسا موارد خطا میکند ویک امر رامعکوس جلوه میدهد.[17]

لذا قبل از ورود شریعت ذمه همه انسانها برائت دارد ودر اعمال خود مستحق پاداش وعذاب اخروی نیستند.

نتیجه وثمره اختلافات نزد احناف این است که آنچکه شارع مقدس امرنموده حسین وآنچکه نهی نموده است قبیح میباشد.

ازبرسی وتحلیل مباحث فوق ثابت شد  که عقل در ردیف مبادی تصدیقی احکام شرع میباشد.       

وعقل مستقل نزد احناف حجت شده نمی تواند بلکه بصورت غیر مستقل مؤید وکاشف احکام شرع میباشد نه مُستنبط احکام.

نظریه محقق :

عقل یکی از ابزارهای غیرقابل انکار شناخت و معارف بشری در همه زمینه های مادی و معنوی حیات است. در آموزه های مترقّی اسلام، آن مقدار که از عقل ستایش شده، از کم تر مقوله ای تمجید گردیده است و این ستایش به گونه ای است که به کاربرد و کارایی عقل و تأثیر آن در شناخت واقعیت های عالم هستی و تمیز درستی از نادرستی و نیز ابزار استنباط احکام شرعی نظر دارد، این بدان روست که خداوند متعال بشر را به گونه ای آفرید که اصول و کلّیت هر خیر و خوبی را تماماً به وسیله شرع وعقل درک کند و کسی که عقل ندارد و یا آن که از این موهبت الهی بهره برداری نمی کند، خواه غفلت و قصور ورزد و خواه دریافت های عقلی خود را اسیر شهوات قرار دهد، از دین نیز بی بهره خواهد بود.

اما آنچه محل بحث و تأمّل است، میزان کارایی و ضوابط و شرایط کیفیت بهره وری از عقل در زمینه شناخت دین و به ویژه در استنباط احکام و بالاخص نقش عقل ازدیدگاه مذهب احناف خواهدبود.

نکته: مفهوم از اینکه حنفیون عقل را منبع استنباط احکام شرع نمی دانند وفقط عقل را مستنبط احکام شرع وانمود میکنند افاده این موضوع را نمیکند که خدای نخواسته عقل را اجازه ورود به محدوده دین ندهند که این خود موجب ظهور تصورات خشک وساده انگارانه ودرعین حال تعصب گرایانه ای بیش نیست شما قیاس، استحسان، مصالح مرسله و استصحاب بانی مذهب احناف )  امام ابوحنیفه ( راوقتی برسی کنید میدانید که کاملاً عقلانی واحکام را درمحدوده عقلانیت بحث کرده است وتنها مذهبی است در بین مذاهب اهل سنت که بیشترین استدلال هایش درحوزه فقه واصول مُستدل برعقلانیت است.

اما بدلیل اینکه (عقل)  برداشت و ادراک انسانی بیش چیزی نمی باشد. وانسان را ازخطا ونسیان جای انکار نیست وامکان دارد که انسان خرد ورزی را دراموراحکام دین انجام دهد که بعداز مدت ها وقرن ها انسان کامل العقل وجامع العقل تری ظهورکند و نتیجه عقلانیت شخص اول را رد کند که در اینصورت گویا یکی ازاحکام دین را رد نموده است حال آنکه ازکمالات دین بعید است که مردود قرار گیرد ودیگر اینکه درصورتیکه عقل منبع باشد ازجهتی نقص کلام خداوند را نشان میدهد درحالیکه نص صریح قرآن ( الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی )[18]

وازطرفی یک زمان عقل جماعتی از یک جامعه حُکم برامری میکند که خلاف شرع باشد مثل شراب نوشیدن آیاکسانیکه درصدر اسلام بصورت اکثر نزدیک به کل شراب می نوشیدند فاقدعقل بودند؟ حال آنکه شریعت نوشیدن شراب رامنع نموده است .

ویااگرعقل منبع قرار بگیرد قلمرو اوصاف کلام خداوند محدود قرار خواهد گرفت. لذا عقل درکنار شرع مُدرک، مُظهروکاشف احکام شرع میاشد نه مُستنبط احکام.

زیراکه اگر عقل بشری توان استنباط دین را میداشت، نیازی به فرستادن پیامبران الهی نبود.    

4 – نمودارکاربردعقل دراستنباط احکام

 

عقل در استنباط احکام شرعی دو نقش استقلالی وغیراستقلالی دارد، به اعتبار نقش استقلالی درکنارکتاب، سنت واجماع ازدیدگاه مذهب امامیه منبعی مستقل است وبه لحاظ کاربردغیر استقلالی ابزار استنباط احکام ازسایر منابع شمرده میشود.محدوده وقلمرو کاربرد عقل طبق دیدگاه مذهب احناف فقط درکنار کتاب وسنت می باشد وبس.

5 – عقل بمثابه ابزار درنزد فقها واستنباط احکام

از آغاز ظهور اسلام، گروه ها و افراد و جریانات فکری فراوانی بوده اند که تدیّن پیراسته از تعقّل را محور اعمال و اعتقادات خود قرار می دادند.

 بنابراین مسلک، که مشهورترین آنان در میان اهل سنّت احناف هستند، که میگویند عقل تنها ملاک وابزار فهم کتاب و سنّت است. نه مستنبط احکام این جریان، عقل را جزکاشف ومُظهر مفاهیم آیات وروایات آموزه های دینی، بهای چندانی بیش به عقل نمی دهد.

به نظر دانشمندان این نحله فکری، اگر عقل بشری توان استنباط احکام دین را داشت، نیازی به فرستادن پیامبران الهی نبود. بنابراین، حال که عقل توان استنباط احکام دین را ندارد، پس جزدرکنارکتاب و سنّت نیز نباید هیچ دخالتی داشته باشد. به گمان ایشان سخت ترین ستمی که برخی عالمان مسلمان به دین نموده اند، استفاده آنان از ابزار عقل برای مستنبط بودن  آموزه های دینی بوده است، حال آن که اصلاً نمی توان کلام خداوند(ج) را در چارچوب محدود عقل بشری گنجانید. ودین والاتر از آن است که با عقل محدود بشری هم سخن شود.

6 _ نقش عقل درمفهوم گیری ازادله

احکام شرعی فقط ازطریق أدله شناخته می شودکه شارع مقدس آنها را برپا داشته است .

ادله ازجهت میزان اختلاف واتحاد درمورد حجیت برسه دسته تقسیم شده است.

1-                      ادله که همه أئمه مسلمین درمورد حجیت آن اتفاق دارند که همانا قرآن وسنت است

2-         ادله که حجیت آن ها مورد اتفاق جمهور مسلمانان است این نوع شامل اجماع وقیاس است به استثناء نظام ازمعتزله وبرخی ازخوارج، شیعه وظاهریه که درمورد حجیت قیاس مخالفت کرده اند[19]

3-         ادله که جمهور علماءقائل به حجیت قیاس هستند اختلاف نظر است که این نوع شامل استصحاب، استحسان، مصالح مرسله، شرع من قبلنا ومذهب صحابی هستند و برخی ازعلماء این نوع از مصادر را معتبر نه دانسته وبرخی دیگر معتبر دانسته اند.

4-         ادله عقلی یعنی ادله که به نظر و رأی ( اجتهاد ) برمیگردد این نوع ادله همان قیاس است که استصحاب، استحسان، مصالح مرسله را در برمی گیرد ودلیل عقلی بودن این نوع همان است که به نظرو رأی برمی گردد نه به یک امر منقول ازشارع.

رأی هم درصورتی صحیح ومعتبراست که مستند به دلیل نقلی باشد زیرا عقل مجرد هیچ مدخلیتی درتشریع  احکام ندارد. [20]

7 _ نقش عقل در تشکیل قیاس

استفاده از عقل در تشکیل قیاس: آخرین کاربرد آلی ( ابزاری ) عقل، استفاده از عقل درتشکیل دادن قیاس است وضوح وعمومیت این نوع کاربردعقل درفقه، حقوق وغیره مارا  از هرگونه توضیح بی نیازمی سازد زیرا تمام استدلال ها درهمه زمینه ها وعلوم باقیاس اقترانی واستثنائی تحقق می یابد وتشکیل قیاس طرح قضایای کلی، درهمه موارد ازسوی عقل صورت میگیرد.

تابه حال با دو کاربرد عقل در  استنباط  و استخراج احکام شرع آشنا شدیم جهت مشترک این دوکاربرد؛ بهره برداری از عقل باهدف رسیدن به حکم وتکلیف واقعی شرع است اما بااین تفاوت که درکارائی عقل استقلالی؛ عقل منبع استخراج حکم است ؛ ودرکارائی آلی؛ عقل ابزار وآله  استخراج حکم  شرع از منابع دیگرمی باشد.[21]

8 _ کاربرد عقل در مواردی که ادله شرعی وجود ندارد

اصحاب رأی و قیاس از فقهای اهل سنّت و نیز فرقه معتزله از آنان، به دلیل آن که پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله در برخورد با مسائل نوینی که از تبعات زندگی پیچیده اجتماعی بوده، احساس ناتوانی کردند، چون نتوانستند پاسخ مشکلات جامعه ونیاز های بشری را در کتاب و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله بیابند، از این رو، به ناچار به استنباطات عقلی بعنوان ابزار پناه آورند و برای آن حدّ وسیعی قایل شدند و در این زمینه، به تأسیسات تازه ای تحت عناوین «اجتهاد به رأی»، «قیاس»، «استحسان» و «مصالح مرسله» روی آوردند. ودردامنه تمسّک به عناوین مزبورحسب مورد باتوجه به مفاهیم آیات وروایات، اظهارنظر می کردند.

9 _ کاربرد عقل درتعارض ادله

هرگاه عقل دریکی ازادله کتاب، سنت، اجماع و قیاس نقلی (آیات روایات ) تعارض کند بعلت قاصربودن عقل درمقابل آیات و روایات دلیل عقلی متروک خواهد بود.وعمل به دلیل مقابل میشود.

نتیجه­گیری

باتوجه به تاریخچه بکارگیری عقل دراستنباط احکام باتأکید برمذهب احناف ثابت شدکه عقل همزمان باعصر پیامبر، دوران صحابه، تابعین وتا اکنون بعنوان قوه مُدرکه درکنار احکام شرع بوده است. ضمن برّسی وتحلیل مطالب فوق ثمره آن چنین برداشت میشود که عقل نزد علماء شیعه کاربرد استقلالی داشته وبعنوان سومین منبع مستنبط احکام شرع محسوب میشود.

اما عقل نزدعلماء احناف کاربرد استقلالی نداشته لذا منبع محسوب نگردیده وحجت نیست بلکه ابزار فهم، کاشِفْ  ومُظهِر احکام شرع محسوب میشود، نه مُثبِت ومُستنبِط، وموضوع اختلاف فریقین بحث حُسن وقُبح درافعال میباشد .

محدوده و قلمرو کاربرد عقل طبق دیدگاه مذهب احناف فقط درکنار کتاب وسنت می باشد وبس.

نقش عقل درتشکیل قیاس ازجایگاه  متعالی برخوردار است اماعقل را با وصف کمالش درکنار احکام خداوند قاصروناقص می پندارد.

هرگاه درامری ازادله شرعی برای انجام آن درپرتوآیات وروایات چیزی پیدا نمی کردند به تأسیسات تازه ای تحت عناوین «اجتهاد به رأی»، «قیاس»، «استحسان» و «مصالح مرسله» روی می آوردند. ودردامنه تمسّک به عناوین مزبور حسب مورد با توجه به مفاهیم آیات وروایات، اظهارنظر می کردند.

درمقام تعارض عقل با آیات وروایات دلیل عقلی متروک وبه دلیل مقابل عمل میشود.

منابع ومآخذ



[1]- مصطفوی حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم  ج ۸ ص ۱۹۶ بنقل از کتاب کاربرداخلاقی عقل برسی نگرش ملاصدرا وقاضی عبدالجبار مولف رحیم دهقاه سیم کانی، قم الفقه نشر ادیان،  ۱۳۹۳، ص ۲۲

[2]- محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب ج ۹ الفقه ص ۳۲۶  بنقل از کتاب کاربرداخلاقی عقل برسی نگرش ملاصدرا وقاضی عبدالجبار مولف رحیم دهقاه سیم کانی؛ قم؛ نشر ادیان؛ ۱۳۹۳؛ ص ۲۲

[3]- ابراهیم انیس، المعجم الوسیط، ۶۱۶

[4]- مکرم بن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۴۵۹؛

[5]- کاربرداخلاقی عقل بررسی نگرش ملاصدرا وقاضی عبدالجبار مولف رحیم دهقاه سیم کانی، قم، نشر ادیان،۱۳۹۳، ص ۶۲

 

[6]- محمدبن مکرم بن منظور؛ لسان العرب ج ۹ ؛ ص ۳۲۶  بنقل از کتاب کاربرداخلاقی عقل برسی نگرش سعید قماشی جایگاه عقل دراستنباط احکام، قم، پژوهشگاه علوم فرهنگی اسلامی ۱۳۸۴ ص ۵۹

[7]- سوره نساء آیه ۸۳

[8]- زیدان عبدالکریم الوجیز فی اصول الفقه فارسی مترجم فرزادپارسا، کردستان، ۱۳۸۹ ص ۴۰۲

[9] - سعید قماشی جایگاه عقل دراستنباط احکام ، قم ، پژوهشگاه علوم فرهنگی اسلامی ۱۳۸۴، ص61

[10]- عبدالمجید، عبدالحمید الدیبانی،  الواضح فی علم اصول الفقه ، ج ۱ ص ۴۵

[11]- عبدالعظیم، شرف الدین، تاریخ التشریع الاسلامی، ص ۴۱ بنقل از سعید قماشی جایگاه عقل دراستنباط احکام ، قم ، پژوهشگاه علوم فرهنگی اسلامی، ص ۸۱ ،۱۳۸۱

[12]- شعبان محمد اسماعیل  ،التشریع الاسلامی ،مصادره واطواره ، ص ۱۳۰

 [13] - سوره انفال آیه ۶۸

[14]- سوره محمد آیه ۴

[15]- ان رسول الله ص لما ارسل معاذبن جبل الی الیمن قاضیاً؛ قال له بم تقضی؟ قال بکتاب الله؛ قال فان لم یجدقال فبسنت رسول الله قال فالم یجد، قال فبرأیی فقال الرسول الحمدلله الذی وفق رسول رسول الله الی مایرضی الله ورسوله

[16]- خلیفه بابکرالحسن، الاجتهاد باالرأی فی مدرسة الحجاز الفقهیه، ص ۳۲

[17]- وهبة الزحیلی الوجیز فی اصول الفقه؛ تهران نشراحسان،  ۱۳۹۳چاپ چهارم ص ۱۴۴-۱۴۶

[18]- سوره مائده  آیه ۳

[19]- زیدان عبدالکریم الوجیز فی اصول الفقه فارسی مترجم فرزاد پارسا؛ کردستان؛ ۱۳۸۹ ص، ۱۴۱  به نقل مذاکرات فی اصول رفزاف استاد ما محمد الفقه ص ۶۳ واصول استنباط سید علی تقی حیدری، ص،  ۱۴۲ بنقل از الموافقات؛ ج؛ ص؛ ۴۱

[20]- ابوالقاسم علی دوست فقه وعقل انتشارات پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی ؛ ۱۳۸۶ ص ؛  ۱۷۱

 

[1]- مصطفوی حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم  ج ۸ ص ۱۹۶ بنقل از کتاب کاربرداخلاقی عقل برسی نگرش ملاصدرا وقاضی عبدالجبار مولف رحیم دهقاه سیم کانی، قم الفقه نشر ادیان،  ۱۳۹۳، ص ۲۲
[1]- محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب ج ۹ الفقه ص ۳۲۶  بنقل از کتاب کاربرداخلاقی عقل برسی نگرش ملاصدرا وقاضی عبدالجبار مولف رحیم دهقاه سیم کانی؛ قم؛ نشر ادیان؛ ۱۳۹۳؛ ص ۲۲
[1]- ابراهیم انیس، المعجم الوسیط، ۶۱۶
[1]- مکرم بن منظور، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۴۵۹؛
[1]- کاربرداخلاقی عقل بررسی نگرش ملاصدرا وقاضی عبدالجبار مولف رحیم دهقاه سیم کانی، قم، نشر ادیان،۱۳۹۳، ص ۶۲
 
[1]- محمدبن مکرم بن منظور؛ لسان العرب ج ۹ ؛ ص ۳۲۶  بنقل از کتاب کاربرداخلاقی عقل برسی نگرش سعید قماشی جایگاه عقل دراستنباط احکام، قم، پژوهشگاه علوم فرهنگی اسلامی ۱۳۸۴ ص ۵۹
[1]- سوره نساء آیه ۸۳
[1]- زیدان عبدالکریم الوجیز فی اصول الفقه فارسی مترجم فرزادپارسا، کردستان، ۱۳۸۹ ص ۴۰۲
[1] - سعید قماشی جایگاه عقل دراستنباط احکام ، قم ، پژوهشگاه علوم فرهنگی اسلامی ۱۳۸۴، ص61
[1]- عبدالمجید، عبدالحمید الدیبانی،  الواضح فی علم اصول الفقه ، ج ۱ ص ۴۵
[1]- عبدالعظیم، شرف الدین، تاریخ التشریع الاسلامی، ص ۴۱ بنقل از سعید قماشی جایگاه عقل دراستنباط احکام ، قم ، پژوهشگاه علوم فرهنگی اسلامی، ص ۸۱ ،۱۳۸۱
[1]- شعبان محمد اسماعیل  ،التشریع الاسلامی ،مصادره واطواره ، ص ۱۳۰
 [1] - سوره انفال آیه ۶۸
[1]- سوره محمد آیه ۴
[1]- ان رسول الله ص لما ارسل معاذبن جبل الی الیمن قاضیاً؛ قال له بم تقضی؟ قال بکتاب الله؛ قال فان لم یجدقال فبسنت رسول الله قال فالم یجد، قال فبرأیی فقال الرسول الحمدلله الذی وفق رسول رسول الله الی مایرضی الله ورسوله
[1]- خلیفه بابکرالحسن، الاجتهاد باالرأی فی مدرسة الحجاز الفقهیه، ص ۳۲
[1]- وهبة الزحیلی الوجیز فی اصول الفقه؛ تهران نشراحسان،  ۱۳۹۳چاپ چهارم ص ۱۴۴-۱۴۶
[1]- سوره مائده  آیه ۳
[1]- زیدان عبدالکریم الوجیز فی اصول الفقه فارسی مترجم فرزاد پارسا؛ کردستان؛ ۱۳۸۹ ص، ۱۴۱  به نقل مذاکرات فی اصول رفزاف استاد ما محمد الفقه ص ۶۳ واصول استنباط سید علی تقی حیدری، ص،  ۱۴۲ بنقل از الموافقات؛ ج؛ ص؛ ۴۱